صل الله علیه یا فاطمه المعصومه ـ سلام الله علیها ـ
میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ گرامی باد
مختصری از زندگينامه و جایگاه حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ
حضرت معصومه عليها السلام در اول سال 173 هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشود.
پدرش امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مادرش حضرت نجمه بود كه به علت پاكي و طهارت نفس به او طاهره مي گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگي و در روز دوازدهم ربيع الثاني سال 201 هجري قمري در قم به شهادت رسيد كه امروز بارگاه ملكوتي و مرقد مطهرش همچون خورشيدي در قلب شهرستان قم مي درخشد و همواره فيض بخش و نورافشان دلها و جانهاي تشنه معارف حقاني است.
آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه اي از وجود حضرت زهرا سلام الله عليها بود.در طهارت نفس امتيازي خاص و بسيار والاداشت كه امام هشتم برادر تني آن حضرت او را (كه نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني» : كسي كه حضرت معصومه عليها سلام را در قم زيارت كند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است.
مقام علم و عرفان او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه غير معروف او چنين مي خوانيم: «السلام عليك يا فاطمه بنت موسي بن جعفر و حجته و امينه» : (سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر و حجت و امين از جانب موسي بن جعفر).و باز مي خوانيم: «السلام عليك ايتها الطاهرة الحميدة البرة الرشيدة التقية الرضية المرضية»: (سلام بر تو اي بانو پسنديده نيك سرشت، اي بانوي رشد يافته، پاك طينت، پاك روش، شايسته و پسنديده).بدين لحاظ و مقامات عالي معنوي آن بانوست كه حضرت رضا عليه السلام در فرازي از زيارتنامه معروفش به ما آموخته كه در كنار مرقدش خطاب به او بگوييم: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شانا من الشان».
(اي فاطمه! در بهشت از من شفاعت كن چرا كه تو در پيشگاه خداوند داراي مقامي بس ارجمند و والا هستي).امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.
خاندان عصمت پيامبر در انتظار آن بودند كه اين دختر ممتاز چشم به اين جهان بگشايد تا قلب و روي آنان را به ديدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا عليه السلام و دودمان نبوت و آل علي عليه السلام پيام آور شادي مخصوص و پايان بخش انتظاري عميق و شور آفرين بود زيرا حضرت نجمه فرزندي جز حضرت رضا عليه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نيز داراي فرزندي نشده بود.
از آنجا كه سال ولادت حضرت رضا عليه السلام يعني سال 148 هجري قمري و سال ولادت حضرت معصومه عليها سلام سال 173 و بين اين دو ولادت بيست و پنج سال فاصله بود و از طرفي امام صادق عليه السلام ولادت چنان دختري را مژده داده بود، از اين رو خاندان پيامبر بيصبرانه در انتظار طلوع خورشيد وجود حضرت معصومه عليها سلام بودند.
هنگامي كه وي چشم به جهان گشود براستي كه آنروز براي اهل بيت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله عليه روز شادي و سرور وصف ناپذير و از ايام الله بود زيرا اختري از آسمان ولايت و امامت طلوع كرده بود كه قلبها را جلا و شفا مي داد و چشمها را روشن مي كرد و به كانون مقدس اهل بيت عليهم السلام گرمي و صفا مي بخشيد
اين سوال كه پيامبر اسلام با آنكه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بيشتر دوست مي داشت و به او بيشتر اعتبار مي داد. سوالي است كه درباره حضرت معصومه عليها سلام نيز صادق است كه چرا حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با داشتن دختران بسيار به حضرت معصومه عليها سلام توجه مي كرد و در ميان آنها اين دختر به آن همه مقامات نايل شد. پاسخش اين است که در آيات قرآن و گفتار پيامبر و امامان به طور مكرر معيار, داشتن علم، تقوا و جهاد و ساير ارزشهاي والاي انساني است
براستي كه حضرت معصومه عليها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله عليه در معيارهاي ارزشي اسلام يكه تاز عرصه ها و در علم و كمالات و قداست گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. وي تافته اي ملكوتي و جدا بافته و ساختار وجودي او از ديگران ممتاز بود.همان گونه كه پيامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: «فداها ابوها» : (پدرش به فدايش باد)، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز در شان حضرت معصومه عليها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه عليها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراين نام رازها نهفته است. يكي از رازها اين بود كه در علم و عمل از رقباي خود پيشي گرفته و ديگر اين كه از ورود شيعيان به آتش دوزخ جلوگيري مي نمايد.
همچنين از نظر كمالات علمي و عملي بي نظير است ديگر اين كه گرچه مرقد مطهرش آشكار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله عليها مخفي نيست ولي مطابق مكاشفه اي كه براي بعضي از اولياي خدا روى داده امام باقر يا امام صادق عليهم السلام فرمودند: «كسي كه مرقد حضرت معصومه عليها سلام را زيارت كند به همان مقصودي نايل خواهد شد كه از زيارت قبر حضرت زهرا سلام الله عليها نايل مي شود. از ديگر مشابهت هاي حضرت معصومه عليها سلام به حضرت زهرا فداكاري ايشان در راه اثبات ولايت بود زيرا حضرت معصومه عليها سلام نيز آن چنان تلاش كرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسيد.
يعني حضرت معصومه عليها سلام نيز با كارواني از حجاز به سوي خراسان براي ديدار چهره عظيم ولايتمداران عصر يعني برادرش حضرت رضا عليه السلام حركت كرده تا يار و ياور او باشد ولي در مسير هنگامي كه به سرزمين ساوه رسيد دشمنان خاندان نبوت در يك جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ريختن زهر در غذايش او را مسموم ساختند كه بيمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سكونت در قم به شهادت رسيد
همان گونه كه حضرت زهرا سلام الله عليها با استدلالهاي متين و استوار، حقانيت ولايت حضرت علي عليه السلام را تبيين مي كرد، حضرت معصومه عليها سلام نيز چنين بود. رواياتي كه از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولايت علي عليه السلام است كه با اثبات ولايت او ولايت امـامـان معصوم نيز ثابت مي شود.
براي نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل مي كنند كه فرمود: پيامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روي پرده اي در قصر بهشت ديد كه چنين نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علي ولي القوم» : (معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست محمد رسول خدا و علي ولي و رهبر مردم است) و بر روي پرده درگاه قصر ديگري نوشته شده است: «شيعت علي هم الفائزون» (شيعيان علي رستگارند).نيز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود:«الا من مات علي حب آل محمد مات شهيدا»: آگاه باشيد! كسي كه با حب آل محمد از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است).
يكي از روايات او كه با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله عليها مي رسد اين است كه:حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: آيا سخن رسول خدا را فراموش كرده ايد كه در روز عيد غدير خم فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم علي هم مولا و رهبر او است و نيز به علي فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسي به موسي (ع) است.به اين ترتيب مي بينيم حضرت معصومه عليها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جاي پاي حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت و همچون او در عرصه جهاد و تلاش براي اثبات حق كوشيد تا جايي كه جانش را فداي ولايت نمود و شهد شهادت نوشيد.
*************************************************
السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق ـ علیه السلام ـ
شهادت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـتسلیت باد
نیم نگاهی به زندگانی رئیس مذهب تشیعحضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ
امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است. امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و ... که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود. جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود. تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت. امام صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند. امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند. امام صادق در نگاه دیگران ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.» اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛ کمال احسان «لایتم المعروف الابثلاث خصال؛ تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن. محاسبه نفس «حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود. استقامت «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.
*************************************************
خداحافظ ، ماه نفس های مسیحایی
اکنون باغ بهارزده ، باغ جان گرفته از نفسهای مسیحایی بهار دلها رمضان پربرکت خدا، آسمان را می نگرد که گاه به رگباری کوتاه از ابرهای رحمتی که به دست نسیم از راه می رسند ، اشک در آیینه چشمانش جوانه می زند.
اکنون بهار حیات آخرین رمضان ، آخرین نوازش ها را بر سر باغ می کشد. آخرین نفسهای مسیحایی را در او می دمد. دیری نخواهد پایید که وقت خداحافظی فرا رسد، شاید هم اکنون فرارسیده است و همین بغضی بر گلوی باغ می نشاند، دل آسمان می گیرد و باران اشک می بارد و از گوشه چشم برگها و شاخه ها جاری می شود. یاد اعجاز سبز بهار رمضان ، دل باغ را به وجد می آورد ، جهان نشاط می گیرد ، آسمان به قرار می رسد و خورشید گیسوان طلایی اش را بر شانه های باغ می افشاند. اینک صدای رودخانه که با دهانی کف آلود به مستی آواز سر داده و سرودخوانان می گذرد ، در فضا طنین انداز است.
جویبار با چراغهای حباب بر سر می رود که به رودخانه بپیوندد. به رودخانه که یاهوکشان سرود سر داده است : «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش» اکنون آخرین روز بهار رمضان است و یاد خداحافظی ، دلهایمان را بی قرارانه در قفسه تنگ سینه هایمان به تپش درآورده است
امشب آخرین یشتها ، گاثه ها ، سفرها ، سوره ها ، دعا ، کلمات مقدس ، نیایش ها و غزلها در اشتیاق دریا خوانده خواهد شد. امشب دل بی قرارمان یک بار دیگر اشک خواهد بارید و از آن حضور بیکران برای یک مهمانی دیگر وعده خواهد گرفت ؛ وعده ای سبز ، برای ضیافت بهشتی ، ضیافت دوست.
سحر فردا یکی یکی از خانه ها بیرون خواهیم زد ، روزه داران چون دانه دانه دانه های زلال باران ، در کوچه ها به هم خواهند رسید. در خیابان های شهر جاری خواهند شد و در میدان بزرگ مصلا ، در فضایی به وسعت فطرت و آفرینش ، بازگشت به سرشت نخستین را، در خیزابه ای بلندقامت خواهند بست و وصال آن یگانه اقیانوس بیکران را شراب تکبیر سر خواهند کشید. خدایا! فطر از فطرت است و فطرت ما را به اولین روز آفرینش برمی گرداند. آنگاه که جبریل را فرستادی ، تا از خاک زمین مشتی برگیرد و تو خمیره آدم را در بین طائف و مکه به 40 روز سرشتی ،
آفریدگارا تو مرا آفریدی تا نامهای تو را یاد بگیرم ، و تو را به هزار و یک نام مقدس فرابخوانم و با یاد و نام تو صدای عاشق تو را جاودان بر گنبد گیتی مکرر بدارم.
خدایا ، مهربانا ، پروردگارا ، دوستا و آفریدگارا! نیک می دانستی که از خاک بودنم مرا از پرواز باز خواهد داشت و از آنجا که دوستم داشتی ، رهایم نکردی.
بهار رمضان را در چرخش ایام بر سر راهم قرار دادی ، تا سر و تن ، دل و جان ، و خویشتن خویش را در بارش باران های رحمت تو ، باران های رحمت رمضانی ات ، از هرچه آلودگی و سنگینی و گردوغبار ، بشویم و پاک کنم.
تو مرا به مهمانی ات فراخواندی ، تا در برابر نگاهت ، در حضور باشکوه و مهربانت ، در بارگاه معنوی ضیافت نورانی ات ، دوباره به یاد فطرتم ، خود خود خودم بیفتم ، از وابستگی ها ، دلبستگی ها ، شبکه رکودآور روزمرگی ها ، بگذرم و روح تنها و دل مظلومم را ، در آن اعماق در آن انتها بیایم و در آن سویدای دلم ، با فطرت نخستینم ، با آینه ای که در برابر خوبی ها و پاکی ها و خودت داشتم ، به نماز فطر تو بیایم.
خداحافظ ای ماه زلال بارانی ، ای ماه نسیم های بهشتی ، خداحافظ ای ماه کوزه های کوثری ، ای ماه زمزمه های حیدری ، خداحافظ ای ماه طلوع ، اشراق ، نور و رهایی ! تو امروز می روی اما بدان دل به فطرت رسیده من ، تا حضور دوباره تو اشتیاق سبزش را به ذکر و تسبیح به شکوفه خواهد نشاند.
عید سعید فطر عید بندگی
عید روز توجه خاص خدا بر بندگان خود و فراخواندن آنها در پیشگاه پروردگار و روز پوشانیدن جامه محبت او بر دلهاست. روز عید، روز عمل و خوشحالی از قبول آن و روز اجابت درخواست بندگان از جانب پروردگار است. این روز، روز بخشیدن جوایز و نوشتن امان نامه برای بندگان میباشد و زمان تهیه آن چیزی است که در منزلی که انسان در پیش دارد، به کار او میآید.
روز عید، روزی است که خداوند درهای احسان خود را به روی همه میگشاید و کرم و بخشش خویش را آشکار میکند. حال که خداوند کریم و بخشنده سفره عطا و بخشش گسترده، چه خوبست که هم نیکوکاران و هم گنهکاران با اعتراف (به نیاز و تقصیر خویش) و حیاء و شرمساری و امید بر سر این سفره جمع شوند که یقینا در این صورت آنان از لطف و احسان خدا بیبهره نخواهند ماند.
حال که به در خانه خدای خود آمدهایم، با او چه بگوییم و او را چگونه بخوانیم؟
امام سجاد علیه السلام چه زیبا به ما میآموزد که به خدایمان چه بگوییم و چگونه سفره دل به درگاه عظیمش بگشاییم:
«ای کسی که رحم میکنی بر کسی که بندگانت بر او رحم نمیکنند.
و ای آنکه میپذیری کسی را که سرزمینها، او را نمیپذیرند.
و ای کسی که نیازمندان آستانت را خار و کوچک نمیکنی...
و ای کسی که دست رد بر سینه روی آورندگان به بارگاهت نمیزنی.
و ای آنکه تحفههای کوچک را میپذیری و در برابر کارهای اندک سپاس میگویی...
و ای کسی که به هر که به تو نزدیک شود نزدیک میشوی.
و ای آنکه کسانی را که به تو پشت میکنند، خودت میخوانی...
هر بزرگی در نزد تو کوچک است و هر شریفی در کنار شرافت تو حقیر و ناچیز. آنها که بر غیر تو وارد شدند، بحق ضرر کردند و آنانی که به جز تو به سوی دیگران رفتند، دچار خسران گشتند و آنها که در آستان غیر تو گرد آمدند، تباه شدند...
درگاه تو به روی علاقهمندان گشوده و جود و بخشش تو برای درخواست کننده آستانت جاری است و یاریت نسبت به یاری جویان نزدیک. آرزومندان هرگز از تو ناامید نمیشوند و آنها که به سوی تو میآیند، هیچگاه مأیوس نمیگردند...
روزیِ تو (حتی) برای کسی که تو را نافرمانی میکند هم گسترده است و شکیبایی تو حتی شامل آن کس که با تو دشمنی نموده نیز میشود.
عادت تو نیکی به گناهکاران و سیره و روش تو مدارا با تجاوزکاران است تا آنجا که این فرصت دادن تو آنان را از توبه و بازگشت غافل نموده و این مهلت دادنها ایشان را از اجتناب از گناه باز داشته است...
پس اینک این من عاجزم که قصد ورود به محضر تو دارم و از تو حسن عطا و بخشش طلب میکنم، پس بر محمد و آل او درود فرست و راز و نیاز مرا بشنو و دعایم را مستجاب گردان و روزگار مرا با ناامیدی به پایان مبر و درباره خواستهام دست رد بر پیشانی من مزن« فرازی از دعای 46 صحیفه سجادیه، ترجمه: محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی (با اندکی تصرف( »
حضرتعلى ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمى است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات عاليه انسانى در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسيارى از فضايل ديگر اختصاص به بنىهاشم داشته است .
يك از اين فضيلتها در مرتبه عالى در وجود مبارك حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت :
" خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايى كه از طرف تو نازل شدهاند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسى كه اين خانه را ساخت ، و به حق "، ( فروغ ولايت ، ص 35 ( كشفالغمه ، ج 1 ، ص 90) كودكى كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظهاى نگذشت كه ديوار جنوب شرقى كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافتهشد .
فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتى مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سىام عام الفيل فاطمه ( آفتاب ولايت ، ص 19 ـ الخرائج و الجرائح ، ج 1 ، ص 171 ، ش 1ـ )را به دنيا آورد .
دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شدهبود بيرون آمد و گفت (آفتاب ولايت ، ص 19بحارالانوار ، ج 35 ، ص 18):پيامى از غيب شنيدم كه نامش را " على " بگذار .
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مىخواست ايشان به كمالات بيشترى نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد .
تا آنكه ، خشكسالى عجيبى در مكه واقع شد .
ابوطالب عموى پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگى روبرو شد . رسولاكرم ( ص ) با مشورت عموى خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندى از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشى در كار ابوطالب باشد .
عباس ، جعفر را و پيامبرـص ـ، فروغ ولايت ، ص 37 ، سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 236) على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به اين طريق حضرتعلى ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پيامبر از شهر (فروغ ولايت ، ص 38)خارج مىشد و به كوه و بيابان مىرفت او را نيز همراه خود مىبرد .
شهادت امام على ـ عـ
بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخى از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و بركبنعبداللهتميمى و عمروبن بكر تميمى در يكى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزىها و جنگهاى داخلى را بررسى كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزى و برادركشى حضرتعلى ( ع ) و معاويه و عمروعاص است .
و اگر اين سه نفر از ميان برداشتهشوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند .
آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، امكلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرتعلى ( ع ) فرمود : از قضاى الهى نمىتوان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالى كه اين دو بيت را زمزمه مىكرد عازم مسجد شد .
كمر خود را براى مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراى تو درآيد. (فروغ ولايت ، ص 697) جزع و فرياد مكن ابنملجم ، در حالى كه حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جارى شد و محاسن (فروغ ولايت ، ص 697، بحارالانوار ، نقل از مالى ، ج 9 ، ص 650)آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد .
در اين حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الكعبه " به خداى كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55 سوره طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مىگردانيم و بار ديگر از آن (فروغ ولايت ، ص 697) بيرونتان مىآوريم . حضرتعلى ( ع ) در واپسين لحظات زندگى نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود :
" شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم و به اينكه كارهاى خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامهى عملى خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامى بداريد كه ستون دين شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپردهشد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .
حقیقت متعالی شب قدر
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.( قاموس قرآن، سید على اكبر قرشى، ج 5، ص 246 و 247) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.( قاموس قرآن، سید على اكبر قرشى، ج 5، ص 248) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج12 ص 150 و 151) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج 19، ص 101)
بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»( انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52) پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (المحاسن البرقى، ج1، ص 244) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»( بحار الانوار، ج 5، ص 122)
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند. (المیزان، ج 19، ص 101 - 103)
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.
(انسان و سرنوشت، ص 53) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شكل و خصوصیت زمانى و مكانى و سایر خصوصیات وجودىاش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»( انسان و سرنوشت، ص 55 و 56)
اما علل موجودات مادى تركیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است كه هر یك تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شكل مىدهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، كنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد كه از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مىشود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ویژگىهاى وجودىاش را مىسازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مىشود.
با روشن شدن معناى قدر، امكان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مىشود. شب قدر شبى است كه همه مقدرات تقدیر مىگردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیرى مىشود.
به عبارت روشنتر، شب قدر یكى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یكى از شبهاى نوزدهم یا بیست و یكم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارك رمضان است.( اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج1، ص 312 و 313 و 374 و 375) در این شب - كه شب نزول قرآن به شمار مىآید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى كه در طول سال واقع مىشود، تقدیر مىگردد.( الكافى، كلینى، ج 4، ص 157) شب قدر همیشه و هر سال تكرار مىشود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت یك ساله بسیار مؤثر است.( المراقبات، ملكى تبریزى، ص، 237 - 252) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»( الكافى، ج1، ص 248)
پس شب قدر شبى است كه:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مىشود.
3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهایى مىگردد.
بنابراین، مىتوان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازهگیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.
این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مىباشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مباركه «بقره» مىفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان كه در آن قرآن نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مباركه دخان مىفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد كه نزول [دفعى] قرآن در یك شب بوده است كه از آن به شب مبارك تعبیر شده است. همچنین در سوره مباركه قدر تصریح شده است كه قرآن در شب قدر نازل شده است.
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مىشود:
1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2. قرآن در شبى مبارك از شبهاى ماه مبارك رمضان نازل شده است.
3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مباركه دخان دو امر است:
الف. نزول قرآن.
ب. هر امر حكیمى در آن شب مبارك جدا مىگردد.
اما سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مباركه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مىشمارد:
الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).
د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مىشوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مىشوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهى بر مومنان شب زندهدار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازهگیرى است؛ زیرا در این سوره - كه تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تكرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازهگیرى در آن شب خاص است.
مرحوم كلینى در كافى از امام باقر علیه السلام نقل مىكند كه آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق كل امر حكیم؛ در آن شب هر، امرى با حكمت، متعین و ممتاز مىگردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثهاى كه باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى كه قرار است متولد شود یا اجلى كه قرار است فرارسد یا رزقى كه قرار است برسد و ... .»( المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مباركه قدر)
******************************************
حلول ماه مبارک رمضان گرامی باد
باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی. باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی. چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال! ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی! دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود. جفا کردم، از تو وفا دیدم. دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی. اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار! تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی. ای ماه دلارای صائمان، رمضان! به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی! مهجوری من از راه فائزین قدر، حرمان هماره من است و دلجویی تو می جویم. سحرت را دوست می دارم و هلالت بسان ابروی یار است و شبانگاهت عطر نیایش مولادارد. عطش تو عاشورایی است و صیام، میثاق ما با قیام یاران نینواست. غروب تو، طلوع فرحت ایمانیان است و خرسندی دوست؛ و طلوعت غروب رذیلت و ریمنی در آفاق انفاس روزه دار. رمضان، ای موسم غفران و غوغای عفو! تو ضیافت جمع علی جویان و محفل انس عاشقان مولایی! عطشناکی ما در رؤیت هلال تو، عطش دیدار امیر عدل و عاطفه، علی (ع) است. نکهت ولایت از لحظه های آسمانی تو می خیزد و جان را به جنان والیان می خوانی. عجبا از این ضیافت عظما و محفل زیبا و نشور بی همتا! اینک آیا بانگ چاووش رحمت را می شنوی؟ مباد از کاروان نیایشگران و نمازگزاران و سخا صفتان جدا افتی و ندیم حرمان و حسرت شوی. در ماه مهرورزان و در ساحل زیبای ایمانیان، آماده ی آن شو که تن به دریای ناپیدا کرانه ی قدر بسپاری و همپای طاهران در وادی فطر پا گذاری و آنگاه به مدینة الایثار عاشورا رسی. پروردگارا! صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ مان مدار. تشنه ی آب و گرسنه ی طعام نیستیم. ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات! سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده. شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد. اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می شود. عطش رمضان، تذکار عطش عاشوراست. لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند. تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است. رمضان، مقدمه ی محرم است. قدر، دروازه ی شهر نینواست. صیام، طلیعه ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج). در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است. دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می گوییم. در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده ی رمضان ثبت نام کنیم. یاران رمضان و یاوران عاشورا! گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور.
ای میهمانان ملکوت! التماس دعا.
واژه رمضان و معنای اصطلاحی آن
رمضان از مصدر «رمض» به مفهوم شدت گرما و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است. انتخاب چنین واژه ای به راستی از دقت نظر و لطافت خاصی برخوردار است چرا که سخن از گداخته شدن است و شاید به تعبیری دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بی امانش، زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش می باشد، عطشی ناشی از آفتاب سوزان یا گرمای شدید روزهای طولانی تابستان و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشی که پیوسته می گدازد و سوزشش به راستی جبران ناپذیر است. در مقایسه این دو سوزش، دقیقا ً رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب، تشنه تر می گردد وهرگز به یک جرعه بسنده نمی کند و پیوسته آدمی را در تلاش خستگی ناپذیر جهت ارضای تمایلات خود وا می دارد. منابع : 1- بحار الانوار، جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه 2- بحار الانوار، ج 96، ص 377، طبع اسلامیه
رمضان اسمی از اسماء الهی می باشد و نباید آن را به تنهایی ذکر کرد مثلا ً بگوییم رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنی ماه را باید به اسم اضافه نمود. در این زمینه هشام بن سالم از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) نقل روایت می نماید و می گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابی جعفر امام باقر (علیه السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم. امام علیه السلام فرمود: نگویید این است رمضان و نگویید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامی از اسماء الله است که نمی رود و نمی آید که شی ء زائل و نابود شدنی می رود و می آید، بلکه بگویید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم، اسم الله می باشد، و ماه رمضان ماهی است که قرآن در او نازل شده است و خداوند آن را «مثل» و «عید» قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ، عیسی بن مریم (سلام الله علیه) را برای بنی اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمود: شما به راستی نمی دانید که رمضان چیست (و چه فضائلی در او نهفته است!)
رجب، ماهي است که در آن بندگان و مؤمنان و رهپويان، خود را براي شرکت در مهماني بزرگ خداوند آماده ميکنند. ماهِ زدودن غبار تيرگي از روح و جان، ماهِ تمرين حضور و توجه به بيشتر به معنويات، و ماه بندگي و فرمانبري و در نهايت سرآغاز اُنس و الفتي جانانه به پروردگار هستيبخش است.
مقدمه
رجب، هفتمين ماه سال قمري است که در اسلام به آن اهميت ويژهاي داده شده و در شمار ماههاي پرفضيلت و يکي از چهارماه برخوردار از حرمت و قداست ويژه است. رجب، ماهي است که در آنْ بندگان و مؤمنان و رهپويان، خود را براي شرکت در مهماني بزرگ خداوند آماده ميکنند. ماهِ زدودن غبار تيرگي از روح و جان، ماهِ تمرين حضور و توجه به بيشتر به معنويات، و ماه بندگي و فرمانبري و در نهايتْ سرآغاز اُنس و الفتي جانانه به پروردگار هستيبخش است.
سلام بر ماه رجب سلام بر ماه رجب، ماه پيوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهي، ماه رسيدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زندهدارانِ هميشه بيدار با محبوب و معبود بيهمتا. سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پايان اندوه است و بدر آن يادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حيدر کرّار و پايانش نويد رهايي بشر از جهل و ناداني، شکوفايي اخلاق انساني، بعثت آن بزرگ مردِ تاريخ براي هميشه زمان. سلام بر بهار مناجات و بندگي. سلام بر نجواي شبانه اهالي رجب. سلام بر شبهاي رجب که پذيراي زاهدان است و سلام بر روزهايش که ميزبان عاشقان وصال الهي است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.
اهالي رجب اهالي رجب، مردان و زنان با ايمانياند که آرزويي جز وصال يار ندارند و اشتياقي غير از ديدار در آنها نيست. ذکرشان اللّه، کارشان لِلّه و هدفشان کسب خشنودي پروردگار است. «رجبيّون» قصدي جز رضوان الهي ندارند. بهشتِ آنان توجه محبوب است و دوزخشان حرمان ياد او. آنگاه که يارشان به اشک شوقي آنها را مينوازد، برايشان از آنچه در دنياست بهتر و خوشگوارتر است. هر کس توشهاي از سفره رجب برميدارد و در خانه تکاني آن، همه ميکوشند تا غباري بر گرد جان باقي نگذارند.
عقده دل وانما، ماه رجب ميرسدهلهله کن عاکفا، ماه طرب ميرسد
آفتاب رجب، گرميبخش دلهاي اهالي آن است و مهتابش نوازشدهنده ديدگان نجواکنندگان و ستارههاي آن، آيات تفکر و تأمل انديشمندان است.
مناسبتهاي رجب ماه رجب، از ماههاي بزرگي است که طلوع سه امام معصوم، امام علي عليهالسلام ، امام محمد باقر عليهالسلام و امام جواد عليهالسلام را در آن شاهديم و شروع بزرگ ترين جنبش تاريخ بشري، يعني برانگيخته شدن پيام آور مهر و محبت، محمد مصطفي صلياللهعليهوآله براي هدايت و سعادت انسانها، در آن اتفاق افتاده است. ياد و نام پيشوايان شهيد اين ماه، حضرت امام موسي کاظم عليهالسلام و امام هادي عليهالسلام و نيز پيامآور کربلا، زينب کبري عليهاالسلام گرميبخش دلهاي مؤمنان است و نيمه رجب هم، پذيراي معتکفان کوي دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان.
رجب در قرآن خداوند در آيه 36 سوره توبه ميفرمايد: «به درستي که تعداد ماهها نزد خداوند و در کتاب تکوين او از همان روزي که آسمانها و زمين را آفريد، دوازده ماه است که چهار ماه آن، ماه حرام ميباشد» طبق بيان روايات، يکي از چهار ماه حرام، ماه رجب است که بر خلاف سه ماهِ ذي قعده، ذي حجّه و محرّم که به دنبال هم آمدهاند، اين ماه به تنهايي و جداي از آنها واقع شده است. منظور از حرام بودن چهار ماه، اين است که مردم در اين ماهها، از جنگيدن با يکديگر دست بکشند و امنيت عمومي همه جا حکمفرما شود تا مردمان به زندگي خود و فراهم آوردن وسايل آسايش و سعادت خويش برسند و به عبادت و طاعت خود بپردازند.
برخي از اعمال مستحبي رجب براي استفاده بيشتر از فضيلتهاي سرشار ماه رجب، برنامههايي از سوي بزرگان و پيشوايان دين اسلام پيشنهاد شده که انجام آنها در اين ماه، مورد توجه و سفارش آن حضرات بوده است. برنامههايي مثل روزه گرفتن به هر ميزان که ممکن باشد؛ مداومت بر ذکر «لااله الا اللّه»؛ خواندن بعضي از دعاهاي مخصوص بعد از هر نماز؛ به جا آوردن عمره مفرده؛ زيارت حضرت رسول صلياللهعليهوآله ، اميرمؤمنان عليهالسلام ، امام حسين عليهالسلام و امام رضا عليهالسلام و نيز شرکت در مراسم معنوي اعتکاف که ميتواند انسان را در جهت تقويت بنيه معنوي ياري رساند.
ذکرهاي رجب از اعمال مهم و ارزشمند ماه رجب، خواندن اذکار و دعاهايي است که از سوي معصومان روايت شده است در اين ماه، خواندن دعاي «يامَنْ اَرْجُوْهُ لِکُلِّ خَيْرٍ». بعد از هرنماز توصيه گرديده است؛ دعاي مخصوص ماه رجب که از دعاهاي کوتاه، ولي عميق و پرمعنا است و از طرف امام زمان(عجّل الله تعالي فرجه الشريف) صادر شده و خود حضرت سفارش به مداومت آن در روزهاي رجب نمودهاند، نيز از برنامههاي ماه رجب است.
در ادامه شرح کامل اعمال ماه رجب بهمراه ادعیه تقدیم می گردد.
همايش گفتمان امام (ره) و رهبري (مدظله العالي) در سازمان آموزش فنيو حرفه اي كشور در مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1392 برگزار شد.
به گزارش روابط عمومي سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور، اين همايش با حضور حجت الاسلام دكتر گواهي، نماينده ولي فقيه در سپاه حضرت رسول (ص) ، دكتر كورش پرند، معاون وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي و رييس سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور، معاونين و مديران كل ستادي، جعفر عرب نژاد، فرمانده حوزه مقاومت بسيج مركزي و بسيجيان حوزه مقاومت مركزي اين سازمان، امروز دوشنبه، مورخ 16/2/1392 در محل اين سازمان برگزار شد.
بنا بر اين گزارش، بعد از خیر مقدم از سوی فرمانده حوزه مقاومت بسیج مرکزی جناب آقای عرب نژاد، حجت الاسلام دكتر گواهي در اين همايش درخصوص گفتمان امام (ره) و مقام معظم رهبري (مدظله العالي)به سخنراني پرداخت.
*********************************************
برگزاري همايش گفتمان امام (ره) و مقام معظم رهبري (مدظله العالي) با حضور بسيجيان ستاد سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور
*********************************************
میلاد خجسته فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان مبارک باد
السلام ای درخت نور بر تنت همیشه رخت نور ای الهه ی وفا و عشق ای تو خوبی و صفا و عشق پاکی از وجود پاک توست عشق قلب سینه چاک توست
************************************************
گوشهاى از زندگانى حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ
در بيستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، از صلب پيامبر اكرم ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ و از رحم پاك و مطهر خديجه، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى كه همتاى على ـ علیه السلام ـ ، سرمنشأ و ريشه سلسله امامت و ولايت، و الگوى تمامى مؤمنين و موحدين است .
پس از گذشتن مدت مقرر، جبرئيل نازل شد وش عرض كرد: خداوند على اعلى سلام مىرساند و مىفرمايد: براى تحفه و كرامت من آماده باش! آنگاه ميكائيل طبقى از ميوههاى بهشتى را فرود آورد . در آن شب، پيامبر ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ به على ـ علیه السلام ـ فرمود تا در منزل را ببندند؛ زيرا خوردن اين غذا بر غير نبى خاتم ـ صل الله علیه و آله و سلم ـ روا نبود . آنگاه پيامبر از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترين زنان جهان منعقد شد . چون زمان ولادت فرا رسيد و خديجه درد زاييدن را احساس كرد، از زنان قريش و بنى هاشم، كسانى را طلبيد تا به كمك او بيايند . اما آنان كه مىديدند ثروتمندترين زن مكه، بلكه حجاز، به ازدواج فقيرترين مرد، آن هم مردى كه سنتها را در هم مىشكند درآمده است، از او دورى كردند و پيغام دادند: تو به سخنان ما توجهى نكردى و همسر يتيم ابوطالب شدى كه هيچ ثروتى ندارد؛ ما را با تو كارى نيست! خديجه غمگين و افسرده شد! اما طولى نكشيد كه چهار زن داخل خانه شدند . خديجه ترسيد، ولى يكى از آن زنان او را به آرامش دعوت كرد و گفت: نترس كه ما فرستادگان خداوند هستيم و براى كمك به تو آمدهايم . من، ساره همسر ابراهيم هستم . اين، آسيه دختر مزاحم و رفيق تو در بهشت است . اين يكى مريم، دختر عمران و آن ديگرى كلثوم، دختر موسى بن عمران است . آنگاه يكى سمت راست، ديگرى سمت چپ، سومى مقابل خديجه و چهارمى بالاى سر ايشان نشست و با كمك آنان، نوزاد متولد شد . يكى از آنان نوزاد را با آب بهشتى شست و در جامهاى پيچيد و او را به سخن درآورد . نوزاد به اذن خداوند به سخن درآمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أن أبى رسول الله سيّد الأنبياء و أن بعلى سيّد الأوصياء و ولدى سادة الأسباط: گواهى مىدهم كه هيچ معبودى غير از خداوند نيست و پدرم، رسول خدا و سرور پيامبران است و شوهرم سرور اوصيا و جانشينان پيامبران و فرزندانم سرور فرزندان هستند .
از امام صادق ـ علیه السلام ـ روايت شده است كه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نزد حق تعالى نه نام دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه، و زهرا . آن حضرت در خانه نبوت و رسالت رشد و نمو كرد، از شير طهارت نوشيد و دست و بازوى پدر بزرگوار خود گرديد تا جايى كه به واسطه شدت غمخوارى او براى پدر، به ايشان لقب ام ابيها دادند، يعنى مادر پدرش . پيامبر اكرم- صلى الله عليه وآله- هم با گفتار و هم با عمل مراتب فضل و كمال دختر خود را به مردم نشان مىدادند . هرگاه از سفرى برمىگشتند، ابتدا به منزل فاطمه زهرا- عليهما السلام- وارد مىشدند و مدتى مىنشستند، سپس به منزل خود مراجعت مىنمودند . رواياتى كه در فضل آن حضرت نقل شده است، (چه در كتب اهل سنت و چه كتب اماميه) بسيار زياد است، از جمله اينكه فرمودند: فاطمة بضعة منى؛ يؤذينى ما آذاها و يريبنى ما أرابها: فاطمه پاره تن من است؛ هر كه سبب آزار او شود، مرا آزرده و هر كه به او بدى رساند، به من بدى رسانده است .
************************************************
ولادت قهرمان فصاحت و بلاغت و مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله بنی هاشم،
نام، لقب و كنیه آن حضرت: نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و ... .
بىتردید یكى از مهمترین عوامل تربیت و پرورش فضیلتهاى اخلاقى و نیز تثبیت و انتقال ارزشهاى فرهنگى و اعتقادى، استفاده از الگوهاى مناسب است؛ چرا كه الگو و سرمشق به لحاظ برخوردارى از ویژگىهاى خاصى مىتواند به روند حفظ و انتقال فضایل و آموزههاى تربیتى سرعت بخشیده و به تعمیق و ماندگار شدن آنها كمك نماید.زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با بركت خویش، مشكلات و رنجهاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، حوادث تلخى چون اسارت و ... را تحمل كرد. این سختىها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود.زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود : « دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم» .
ولادت حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام)راخدمت بقیه الله الاعظم حضرت ولیعصر(عج)
و شیعیان آن حضرت تبریک عرض می نمائیم.
*****************************
قهرمانی تیم والیبال حوزه مقاومت بسیج مرکزی سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور در جشنوراه ورزشی وزارت تعاون، کار و تعاون ، جام 22 بهمن ، را تبریک عرض می نمائیم.